ارزش دل قد یک مورچه است !!!هر دو خواسته یا ناخواسته زیر پا له میشوند.
هوا بارانی ست ولی شیشه ؛ چرا بخار نمیگیری ؟نترس ؛ رفت … دیگر اسمش را رویت نمی نویسم !
به اندازه تمام بودنت ، بعد از رفتنت ، نابودم کردی !
لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد !
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “عدم حضور شخصى یا چیزى” ؛ همین !
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟!
کوچک که بودم کشتی هایم که غرق می شد سریع برگی از دفتر مشقم می کندم و دوباره یکی عین آن را می ساختم !
حالا ولی روزهاست که کشتی هایم غرق شده و تنها در حسرت آنم که چرا دیگر دفتر مشقی ندارم ؟!
دلم دیگر به زندگی گرم نیست
مادر میگوید : باید کمی به خودت برسی !
اما چگونه ؟ وقتی از هر طرف میروم به تو میرسم ؟!
خیلی وقته که برای دیدن تو ، اول باید چشمهایم را ببندم …
خنده های زورکی ام را باور نکنید***من بدون گریه میمیرم …
شیشه های خانه ها را دستور دادند دوجداره باشد ، دیگر وقتی باران می بارد صدایش شنیده نمی شود …
یاد اشکهای بی صدای خودم افتادم !
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …
من یاد تو را تا کردم و لای آن کتاب حافظ روی طاقچه که تو به من هدیه کرده بودی پنهان کردم …
آری خوب می دانم که دیگر نیستی ولی چه کنم که همه ی فال هایم تا ابد بوی تو را خواهند داد ؟!
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ، آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛ هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را … روزی که دروغ میگوید ، روزی که دیگر دوستم ندارد ، روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد و روزی که عاشق دیگری می شود !
جدایی به روز آدم چیزی نمی آورد ؛ به شب آدم اما …
گاهی اوقات بی قانونی عجب بیداد می کند در عاشقی …
یکی دور می زند اما دیگری باید جریمه شود !
چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن !!!
ساعت هم مثل ضربان قلبم با رفتنت از کار افتاد …
تکلیفم روشن شد ؛ خاموش میشوم شیرینم …
فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم !
“بی خبری” بی پایان ترین خبری است که از تو میرسد این روزها !
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3